بمعنی چکاد است که تارک سر باشد. (برهان). تارک سر. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی). فرق سر. (ناظم الاطباء). چکاد و چکاه و میان سر: نخستین پیش میدان شد پیاده قدم غرقه در آهن تا چکاده. شیخ عطار (از انجمن آرا). و رجوع به چکاد و چکاه شود، بالای پیشانی. (برهان). برآمدگی پیشانی. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود، سر کوه. (برهان). قلۀ کوه خصوصاً. (رشیدی). قلۀ کوه. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود، سپر باشد که ترکان قلخان گویند. (برهان). سپر. (جهانگیری) (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود
بمعنی چکاد است که تارک سر باشد. (برهان). تارک سر. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (رشیدی). فرق سر. (ناظم الاطباء). چکاد و چکاه و میان سر: نخستین پیش میدان شد پیاده قدم غرقه در آهن تا چکاده. شیخ عطار (از انجمن آرا). و رجوع به چکاد و چکاه شود، بالای پیشانی. (برهان). برآمدگی پیشانی. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود، سر کوه. (برهان). قلۀ کوه خصوصاً. (رشیدی). قلۀ کوه. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود، سپر باشد که ترکان قلخان گویند. (برهان). سپر. (جهانگیری) (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود